جدول جو
جدول جو

معنی سرکشی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرکشی کردن
کنایه از گردن کشی کردن، نافرمانی کردن، به کاری رسیدگی کردن، محلی را بازرسی کردن
تصویری از سرکشی کردن
تصویر سرکشی کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درفشی کردن
تصویر درفشی کردن
کنایه از به خوبی یا بدی شهرت پیدا کردن، برای مثال به گفتار کرسیوز بدنهان / درفشی مکن خویشتن در جهان (فردوسی - ۲/۳۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگوشی کردن
تصویر سرگوشی کردن
آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
کنایه از پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هر کدام حصه ای ببرند، پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمع آوری کردن
فرهنگ فارسی عمید
سقائی، تطهیرلباس بعد از شستن باصابون، شستن تن وبدن در حمام. کشیدن آب از چاه و مانند آن سقایی آبکشی، شستن تن در حمام تطهیر، تطهیر جامه پس از شستن با صابون. آب کشیدن برآوردن آب از چاه و مانند آن با دلو، حمل آب از جایی بجایی، شستن جامه صابون زده با آب پاک تا اثر صابون محو شود، تطهیر شرعی نمازی کردن چیزی متنجس، نفوذکردن آب در جراحت چرک پیدا کردن زخم بسبب آلوده شدن با آب ناپاک هو کشیدن، یا آب کشیدن غذایی. خورنده را تشنگی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تنبیه کردن سیاست کردن: مخالفان را به شدت سرکوب کرد، مغلوب کردن: دشمن را به سهولت سرکوب کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
تقسیم وجهی یا جنسی بین افراد یک جمع انجمن و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گروکشی کردن
تصویر گروکشی کردن
گرو کشیدن، یا گرو گروکشی کردن، گرو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
((~. کَ دَ))
مغلوب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
((~. ش کَ. کَ دَ))
تقسیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
Repress, Suppress
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
Backwash, Rinse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
riflusso (dell'acqua), sciacquare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
กระแสย้อนกลับ , ล้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
दमन करना , दमन करना
دیکشنری فارسی به هندی
retroceso (del agua), enjuagar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
retrocesso (da água), enxaguar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
cofanie się wstecz, płukać
دیکشنری فارسی به لهستانی
зворотний потік , прополоснути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
Rückfluss (des Wassers), abspülen
دیکشنری فارسی به آلمانی
отлив , ополоснуть
دیکشنری فارسی به روسی