نافرمانی کردن. تمرد کردن. عصیان نمودن: زاغ... یاران را گفت لختی سرکشی و تندی کرد. (کلیله و دمنه). خود زمانه سرکشی میکرد و جمال عروس مراد را در حجاب تعذر میداشت. (سندبادنامه ص 20). ور کند سرکشی هلاکش کن آب رخ می برد به خاکش کن. اوحدی. بسبب اهل قم که در ادای آن تمرد و سرکشی میکردند. (تاریخ قم ص 30) ، رام نبودن. توسنی نمودن: جبرئیل بر مادیان نشسته بوده و پیش فرعون درآمد اسب سرکشی نمود. (قصص الانبیاء ص 108). نازک اندام سرخوشی میکرد بدلگامی و سرکشی میکرد. سعدی. ، سازش. موافقت. (آنندراج) ، احوالپرسی نمودن: آن شعله آتشی چو گل آتشی نکرد بیمار او شدیم و به ما سرکشی نکرد. محسن تأثیر (از آنندراج)
نافرمانی کردن. تمرد کردن. عصیان نمودن: زاغ... یاران را گفت لختی سرکشی و تندی کرد. (کلیله و دمنه). خود زمانه سرکشی میکرد و جمال عروس مراد را در حجاب تعذر میداشت. (سندبادنامه ص 20). ور کند سرکشی هلاکش کن آب رخ می برد به خاکش کن. اوحدی. بسبب اهل قم که در ادای آن تمرد و سرکشی میکردند. (تاریخ قم ص 30) ، رام نبودن. توسنی نمودن: جبرئیل بر مادیان نشسته بوده و پیش فرعون درآمد اسب سرکشی نمود. (قصص الانبیاء ص 108). نازک اندام سرخوشی میکرد بدلگامی و سرکشی میکرد. سعدی. ، سازش. موافقت. (آنندراج) ، احوالپرسی نمودن: آن شعله آتشی چو گل آتشی نکرد بیمار او شدیم و به ما سرکشی نکرد. محسن تأثیر (از آنندراج)
سقائی، تطهیرلباس بعد از شستن باصابون، شستن تن وبدن در حمام. کشیدن آب از چاه و مانند آن سقایی آبکشی، شستن تن در حمام تطهیر، تطهیر جامه پس از شستن با صابون. آب کشیدن برآوردن آب از چاه و مانند آن با دلو، حمل آب از جایی بجایی، شستن جامه صابون زده با آب پاک تا اثر صابون محو شود، تطهیر شرعی نمازی کردن چیزی متنجس، نفوذکردن آب در جراحت چرک پیدا کردن زخم بسبب آلوده شدن با آب ناپاک هو کشیدن، یا آب کشیدن غذایی. خورنده را تشنگی آوردن
سقائی، تطهیرلباس بعد از شستن باصابون، شستن تن وبدن در حمام. کشیدن آب از چاه و مانند آن سقایی آبکشی، شستن تن در حمام تطهیر، تطهیر جامه پس از شستن با صابون. آب کشیدن برآوردن آب از چاه و مانند آن با دلو، حمل آب از جایی بجایی، شستن جامه صابون زده با آب پاک تا اثر صابون محو شود، تطهیر شرعی نمازی کردن چیزی متنجس، نفوذکردن آب در جراحت چرک پیدا کردن زخم بسبب آلوده شدن با آب ناپاک هو کشیدن، یا آب کشیدن غذایی. خورنده را تشنگی آوردن