جدول جو
جدول جو

معنی سرکشی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرکشی کردن
کنایه از گردن کشی کردن، نافرمانی کردن، به کاری رسیدگی کردن، محلی را بازرسی کردن
تصویری از سرکشی کردن
تصویر سرکشی کردن
فرهنگ فارسی عمید
سرکشی کردن
(رِ اَ حَدد شُ دَ)
نافرمانی کردن. تمرد کردن. عصیان نمودن: زاغ... یاران را گفت لختی سرکشی و تندی کرد. (کلیله و دمنه). خود زمانه سرکشی میکرد و جمال عروس مراد را در حجاب تعذر میداشت. (سندبادنامه ص 20).
ور کند سرکشی هلاکش کن
آب رخ می برد به خاکش کن.
اوحدی.
بسبب اهل قم که در ادای آن تمرد و سرکشی میکردند. (تاریخ قم ص 30) ، رام نبودن. توسنی نمودن: جبرئیل بر مادیان نشسته بوده و پیش فرعون درآمد اسب سرکشی نمود. (قصص الانبیاء ص 108).
نازک اندام سرخوشی میکرد
بدلگامی و سرکشی میکرد.
سعدی.
، سازش. موافقت. (آنندراج) ، احوالپرسی نمودن:
آن شعله آتشی چو گل آتشی نکرد
بیمار او شدیم و به ما سرکشی نکرد.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سرکشی کردن
بازدید کردن، بازرسی کردن، دیدار کردن، ملاقات کردن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، تمرد کردن، متمرد شدن، عصیان ورزیدن، یاغی شدن، گردن کشی کردن، یاغیگری کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درفشی کردن
تصویر درفشی کردن
کنایه از به خوبی یا بدی شهرت پیدا کردن، برای مثال به گفتار کرسیوز بدنهان / درفشی مکن خویشتن در جهان (فردوسی - ۲/۳۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگوشی کردن
تصویر سرگوشی کردن
آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
کنایه از پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هر کدام حصه ای ببرند، پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمع آوری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گروکشی کردن
تصویر گروکشی کردن
گرو کشیدن، یا گرو گروکشی کردن، گرو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سقائی، تطهیرلباس بعد از شستن باصابون، شستن تن وبدن در حمام. کشیدن آب از چاه و مانند آن سقایی آبکشی، شستن تن در حمام تطهیر، تطهیر جامه پس از شستن با صابون. آب کشیدن برآوردن آب از چاه و مانند آن با دلو، حمل آب از جایی بجایی، شستن جامه صابون زده با آب پاک تا اثر صابون محو شود، تطهیر شرعی نمازی کردن چیزی متنجس، نفوذکردن آب در جراحت چرک پیدا کردن زخم بسبب آلوده شدن با آب ناپاک هو کشیدن، یا آب کشیدن غذایی. خورنده را تشنگی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تنبیه کردن سیاست کردن: مخالفان را به شدت سرکوب کرد، مغلوب کردن: دشمن را به سهولت سرکوب کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
تقسیم وجهی یا جنسی بین افراد یک جمع انجمن و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشکن کردن
تصویر سرشکن کردن
((~. ش کَ. کَ دَ))
تقسیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
((~. کَ دَ))
مغلوب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
Backwash, Rinse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
Repress, Suppress
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
reflux (d'eau), rincer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
réprimer, supprimer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
reprimir, suprimir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
onderdrukken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
achteruit stromen, spoelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
retroceso (del agua), enjuagar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
reprimir, suprimir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
reprimere, sopprimere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
riflusso (dell'acqua), sciacquare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
unterdrücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
retrocesso (da água), enxaguar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
镇压
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
逆流 , 冲洗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
tłumić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
cofanie się wstecz, płukać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
придушувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
зворотний потік , прополоснути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
Rückfluss (des Wassers), abspülen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
подавлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آبکشی کردن
تصویر آبکشی کردن
отлив , ополоснуть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرکوب کردن
تصویر سرکوب کردن
दमन करना , दमन करना
دیکشنری فارسی به هندی